سخن
ما:
آموزش
به زبان مادری:
پایهای ترین
خواست
دموکراتیک
بار
دیگر زنگ های
مدرسههابه
صدا در آمد و
سال تحصیلی ۹۰
ـ ۹۱ برای بیش
از چهارده
میلیون دانش
آموز ایرانی آغاز
شد. در مراسم
بازگشایی ی
مدرسهها
دوربین های
تبلیغاتی
رژیم خرافه و
جنایت جمهوری
اسلامی،
همرنگ سازی
اجباری
اسلامی و جدا
سازی جنسیتی
را به نمایش
گذاشتند. دانش
آموزان پسر و
دختر دو
دبستان گزین
شده ی مبلغین
تلویزیونی که
همگی لباس
یکرنگ به تن داشتند،
همانند
سربازانی که
در یک پادگان
نظامی سلام
صبحگاهی را سر
میدهند، آنچه
به آنها
دیکته شده بود
را باهم تکرار
کردند و آقای
احمدی نژاد دانش
آموزان را به
پاسخگویی به
پرسش زیر دعوت
کرد:
«
برای ساختن
ایران، برای
سعادت ایران،
برای اعتلای
نام ملت
ایران، برای
پیشبرد امور
کشور، اگر شما
جای رئیس
جمهور بودید
چکار میکردید؟
»
احمدی
نژاد در شرایطی
از « اعتلای
نام ملت ایران
» عوامفریبانه
صحبت میکند
که سی و سه سال
است ملیت ها و
اقوام
ساکن ایران
که بیش از دو
سوم جمعیت را
تشکیل می دهند،
بی وقفه سر
کوب میشوند. دولت
احمدی نژاد در
اعمال چنین
سرکوبی گوی
سبقت را از
دولت های
پیشین ربوده
است و هماکنون
صدها
آزادیخواه
کرد، بلوچ،
عرب و آذری در سیاه
چال های
جمهوری
اسلامی در
شرایط جسمی و
روحی بسیار
وخیمی بسر میبرند
و روزی نیست
که در یکی از
این مناطق
انسان
آزادیخواهی
در بالای
جرثقیلی به
دار آویخته
نشود. نمایش
نظر خواهی ی
عوامفریبانه
ی احمدی نژاد از
دانش آموزان
در شرایطی
برنامهریزی
شده است که در
همه ی مناطق
ملی که اکثریت
جمعیت را غیر
فارس ها تشکیل
میدهند،
آموزش و یاد
گیری به زبان
مادری ممنوع است
و دانش آموزان
باید دوران
تحصیلی ی خود
را با زبان
دومی آغاز
کنند که
بعنوان زبان
رسمی به آنها
تحمیل شده است.
از همین جاست
که دیوار ستم
ملی حتی برای
کودکان به
عنوان
واقعیتی تلخ و
اجتنابناپذیر
بدست خیل
رنگارنگ معمم
و بسیجی و
مدیران مکتبی
منتخب بالا
برده میشود . در
این مناطق
کودکی که از
نخستین روز
تحصیل تنها
زبان
ارتباطی،
ساختار
اندیشه و
تخیلش زبان
مادریش بوده
است، باید با
زبانی نا آشنا
و بیگانه با
فرهنگ و همه ی
آداب و رسوم
خود سواد
بیاموزد. در
واقع در این
مدرسهها
اکثریت دانش
آموزان بومی
از همان بدو
تحصیل، در
مقایسه با
اقلیت غیر
بومی در همه ی
زمینهها،
بدلیل مشکل
زبان، با
دشواری های
بیشتری در
یادگیری
روبرویند، بطوریکه
حس اعتماد به
نفس در آنها
تضعیف میشود و
باید با
مشکلات روحی و
هویتی متعدد
سر و کله
بزنند. زبان و
محدوده زیست
جعرافیایی که
ایجاد کننده ی
زیر ساخت
اندیشگی،
فرهنگ، هنر،
آداب و رسوم و
منشاء قوانین
و ارزشهای یک
ملت است از
همین آغاز
جوانی و
شکوفایی کودکان
بازیچه دست
خودگامگانی
قرار میگیرد
که کوچکترین
تنوع زبانی،
مذهبی، ملی، فرهنگی
و دگر اندیشی
را بر نمی
تابند.
در
واقع در جامعه
ی چند ملیتی ی
ما با زبان
ها، فرهنگ ها،
هنر و ادبیات
رنگارنگ و غنی،
آموزش به زبان
مادری و
یادگیری آن از
طریق تدوین
کتابهای
درسی به همت
آموزگاران
بومی متخصص نه
تنها به زبان دومی که
میتواند
بعنوان زبان
ارتباطی ی
سراسری، زبان
فارسی باشد،
آسیبی نمیرساند
بلکه پویایی
ای بوجود میآورد
که از هر زاویه
ای که به آن
نگریسته شود
الهام بخش و
یاری دهنده
است. رسمی
دانستن زبان فارسی
و غیر رسمی
دانستن دیگر
زبانها در
عین حال که
برتری نژاد
پرستانه ی
زبانی ی مشخصی
را تحمیل می
کند، در همان
حال هم با
اشاعه ی فرهنگ
و زبانی
اجباری، دیگر
هویتهای ملی
را از اعتبار
میاندازد،
برسر راه رشد
طبیعی آنها
مانع ایجاد میکنند
و به جریان
طبیعی ی
انتقال تجارب
فرهنگی ملیت
تحت ستم از
نسلی به نسل
دیگر آسیب های
جدی وارد می
کند. این
وضعیتی است که
با دیکتاتوری
رضا خانی در کشور
آغاز و تا به
امروز ادامه
داشته است.
پادشاهان
سلسله ی پهلوی
خواست خود
مختاری و حقوق
ابتدایی خلق
ها را با لشگر
کشی و بمباران
پاسخ دادند و رژیم
تمامیت خواه
سرمایه داری
جمهوری اسلامی
در رویارویی
با همین خواست
ها که در
چارچوب قوانین
پذیرفته شده ی
بینالمللی
مهمترین
موئلفه های آن
آموزش به زبان
مادری، اداره
امور محلی و
حفظ آداب و
رسوم و فرهنگ
بومی است، در
مقابله با
مبارزات حق
طلبانه ی مردم
این مناطق
چوبه های دار
بر پا کرد،
تیر باران های
دستهجمعی به
راه انداخت و
از دهات و
شهرهای بیشتر این
محدوده های
جغرافیایی
ویرانی و زمین
سوخته برجا
گذاشت.
این
همه در حالی
است که در
اغلب کشورهای
دارای حکومت
های سرمایه
داری متعارف
که، دست کم،
دمکراسی
سیاسی را
رعایت می
کنند، نه تنها
آموزش به زبان
مادری امری
پذیرفته شده
است، بلکه
دولت ها همه
نوع امکانات
را برای بسط و
گسترش زبان
مادری این مناطق
فراهم کرده
اند. دهه هاست
که در
هندوستان
هشتاد زبان
مادری تدریس
میشود، امری
که در پیشرفتهای
اقتصادی و
فرهنگی این
کشور نتایخ
درخشانی
داشته است.
عطف
توجه بسیاری
از نهادها و
سازمانهای
بینالمللی
به نقش زبان
مادری در
جوامع چند
ملیتی در دهه
ی اخیر قابل
ملاحظه است. سازمان
یو نسکو در
منشور مصوبه ی
خود در این خصوص
آورده است:
۱ ــ « همه ی
شاگردان
مدرسهها
باید تحصیلات
رسمی خود را
به زبان مادری
خود آغاز کنند.
»
۲ ـ « همه ی
دولت ها
موظفند که
برای تقویت و
آموزش زبان
مادری کلیه
منابع، مواد و
وسائل لازم را
تولید و
توزیع
نمایند. »
۳ ـ « برای
تدریس زبان
مادری باید
معلم به
اندازه ی کافی
تربیت و آماده
شود. »
همینطور
هم توجه به
فرهنگ و زبان
بومیان به
مساله مهم و
در خور توجهی
تبدیل شده
است، بطوری که
سازمان ملل
متحد در روز
هفتم سپتامبر ۲۰۰۷
منشور حقوق
بومیان را به
تصویب رساند. در
بند یک این
منشور میخوانیم
: « مردمان بومی
حق دارند که
تاریخ، زبانها،
سنتها،
فلسفه ها،
روشهای نوشتاری
و ادبیات خود
را احیاء،
تقویت و مورد
استفاده قرار
دهند و آنها
را به نسلهای
بعدی منتقل
نمایند. »
حتی
کشورهایی که
سده ها بود
حقوق بومیان
را پایمال می
کردند، مجبور
شده اند در
این رابطه
سیاست نوع
دیگری را، این
بار به نفع
بومیان
ستمدیده، پیش
گیرند. از این
جمله است کشور
استرالیا. در
بند سوم
منشوری که تحت
عنوان « سیاست
ملی مربوط به
زبانها » تدوین
کرده اند، آمده
است:
«
زبانهای
بومی و زبانهای
جزیره تورس
استرایت باید
بمنظور دست
یابی به
نتایج
آموزشی و
ارتباطی، هم
در جامعه
استرالیا و هم
در سطح بینالمللی،
گسترش و
بهبود یابند. » در
حقیقت، زبانهای
غیر انگلیسی
بعنوان زبانهای
جماعات به
رسمیت شناخته
شده و در
برنامه ی
آموزشی تحت
عنوان « زبان
مادری » آورده
شده اند.
برنامه
رژیم تمامیت
خواه جمهوری
اسلامی باز گرداندن
جامعه به
دوران خلافت
اسلامی، راه اندازی
« انقلابات
فرهنگی » برای
مبارزه با
علم، هنر
بالنده، حذف و
نفی هر نوع حق
خواهی و
برابری طلبی
است. این مشی
سیاسی امروزه
همه مرزها را
پشت سر گذاشته
و مساله اش
تنها و تنها
حفظ قدرت به
هر وسیله و
نابودی هر نوع
مخالف است،
خواه مخالف آن
از ملیت ها
باشد، خواه دگر
دین، دگر
اندیش مترقی
یا مرتجع. در
چنین اوضاع و
شرایطی است که
ضرورت دفاع از
حق ملل در
تعیین سرنوشت
خویش بیشتر از
هر زمانی
احساس میشود. دفاع
از حقوق
دمکراتیک خلق
ها را باید
بموازات دیگر
برنامههای
مبارزاتی خود
پی گیر تر از همیشه دنبال
کنیم. در این
راستا
ابتدایی ترین
مولفه همان حق
ملیت ها در
آموزش و
یادگیری به
زبان مادری
است که در این
آغاز سال
تحصیلی تأکید
بر آن اهمیت
ویژه ای پیدا
کرده است. از
این طریق است
که خلق های
تحت ستم
میتوانند هویت
خود را حفظ و
میراث فرهنگی
خویش را گسترش
و ارتقا دهند
و در چارچوب
جامعه ی چند
ملیتی ما
اتحاد و
انسجام خود را
در عین
گوناگونی ی
فرهنگی حفظ
کنند.
تشکل
یابی دانش
آموزان،
مستقل از
ظرفهای دست ساخت
رژیم، جهت پیگیری
خواست های خود
از جمله حق
یادگیری و
آموزش به زبان
مادری، و در
اتحاد با تشکل
های دانشجویان
و معلمان
زمینه مناسبی
است جهت
دستیابی به
پایهای ترین
حقوق
دمکراتیک. در
این مسیر
مبارزه با و
افشای
گرایشات
شووینیستی،
تفرقه
افکنانه و
واپس گرا که
یا با طرح دفاع
از تمامیت
ارضی در صددند
وضع فلاکت
باری که سده
هاست بر ملیت
های ستمدیده
کشورمان تحمیل
میشود را
ادامه دهند،
یا برای رسیدن
به حقوق خود
چشم امید به
نیروهای
مذهبی،
رفورمیست یا
خارجی دوخته
اند، باید جزء
جدایی ناپذیر
برنامه
مبارزاتی همه
دانش آموزان مناطق
ملی و متحدین
آنان باشد و
به گفتمان عمومی
سراسری تبدیل
شود.
بر
قرار باد
اتحاد
مبارزاتی همه
خلق های ایران
در راه نیل به
آزادی و
برابری!
مرگ بر
رژیم سرمایه
داری جمهوری
اسلامی!
زنده
باد آزادی،
زنده باد
سوسیالیسم!
سوم مهر ۱۳۹۰
تحریریه
سایت راه
کارگر